خاطرات دوری

خواستن و داشتن ، در یک کلمه رشد ... این است معنای زندگی

خاطرات دوری

خواستن و داشتن ، در یک کلمه رشد ... این است معنای زندگی

خاطرات دوری

مثل دوری هستم . همون ماهی فراموشکار
گاها که زمان می گذره گاها کارهامون برای خودمون تعجب برانگیزه .. حتی نگاه به احساس هایی که داشتیم عجیب هست و درون خودمون میگیم "واقعا من،.. "و هر بار جای خالی رو با جمله ای متفاوت تکمیل می کنیم ..

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

دوشنبه صبح اول خرداد سرکار بودم .. که 9 زنگ زد گوشیم ... پدرم بود فهمیدم برادرش فوت کرده .. راهی شدیم حدود 11:30 به سمت سبزوار .. 

من مدت های خیلی زیادی بود تنها عموم رو ندیده بودم . سه نفره با 405 رفتیم و هفت شب رسیدیم . توی سرخه و میامی توقف داشتیم و بعد سبزوار

توی راه کمی از شرایط خونه خریدن صحبت کردیم . به هر حال حواس پدر رو سعی میکردم پرت کنیم . بعد رسیدن به خونه عمو.. توی دم غروب. 

آرزوی حدود 50 ساله تک دختر عموم با حال خیلی بدش بود.. باقیش هم گفتن نداره مراسم عزاست .. توی شهرستان گویا سنگین مراسم ختم رو برگزار میکنند تا 9 و نیم شب که یک مداح امد به مجلس و برای شور دادن به جمع  خیلی عذاب دار مراسم رو برگزار کرد و نهایت چند نفر حالشون بد شد . یکی از فامیل هام اومد اونم روحانی یه .. دقیقا حکم اب رو اتش رو داشت و با گفتن مرگ باعث خوشحالی و فرح مومن میشه شروع کرد و جمع ارام شد ..شام ابگوشت بود پر از دمبه با نان خشک محلی .. کمک خواهر زاده های مرحوم مشهود بود . ماست چربم بود.

روز دوم روز خاکسپاری بود شبش حدود 11 برگشتیم و صبحش سخت بیدار شدم. ماجرای خاکسپاری سخت بود. بعد خاکسپاری عده زیادی نهار دعوت بودند .خیلی حالم بد شد غذا کباب بود و چرب و جوجه کباب وبرنج هندی مجموعا افتضاح 

کلپوره  کمک کرد .. با ماست خوردم دیگه .. من تو مراسم بعد نبودم 

روز بعد روز سوم بود اصلا نهار نخوردم و عصر بعد برگشت از مسجد  به خونه عمو و بعد خداحافظی از اقوام برگشتیم .

ماشین خراب شد. داور زن شهر زادگاه شریعتی. شب شاهرود خوابیدن خیلی سخت داشتیم توی توقف .و امروز هم تا 3 عصر طول کشیدن رسیدن ما به خونه..  یدک کش جلو خونه نگه داشت .خاطره هم باشه .. و جزییات هم باشه الان زمان مناسب نیست مسیله مهم دور افتادن از برنامه ریزی ها بود .همین الان با نوشتن و ثبت کردن که قرارم بود می دانم که سه روز مهم رو کامل از دست دادم و امروزم هم باید مراقب باشم .. فعلا که 5 عصر شده است

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی