Anathema - The Lost Song Part 2
در طول زندگی، لحظه ای مختص…
…برای بیداری ـست
بیداری ای که سببِ آن، صدای ممتد ـه…
…تپش قلب تو ـست
و اکنون رهایی ازآن تو ـست
و من همچنان…
در رویا به سر می برم
زنده و پویا است…
عشقی که زمانی، به آن اعتقاد داشتم
و روزی وجود مرا حس خواهی کرد
بسان ـه نجوایی بر فراز نسیم
و من نظاره گر تو خواهم بود…
در حالی که بی واهمه، در جای خود ایستاده ای
و من خموشانه با تو سخن خواهم گفت
و حتم دارم که نجوای مرا میشنوی
(این حس، فراتر از چیزی ـست که تجربه کرده ام)
روزی وجود مرا حس خواهی کرد
بسان ـه نجوایی بر فراز نسیم
(و من نظاره گر تو خواهم بود…
در حالی که بی واهمه، در جای خود ایستاده ای)
و خموشانه با تو سخن خواهم گفت
(و حتم دارم که نجوای مرا میشنوی)
به سوی من بازگرد
(خواهشا” باور کن…)
این حس، فراتر از چیزی ـست که تجربه کرده ام
اینکه تنها خیال بوده باور این برای من ممکن نیست